تربت ایوب انصاری سے آتی ہے صدا. اے مسلماں! ... جانشیں قیصر کے ، وارث مسند جم کے ہوئے. ہے اگر قومیت ..... بت فروشی کے عوض بت شکنی کیوں کرتی! ٹل نہ سکتے ..... بارش سنگ حوادث کا تماشائی بھی ہو. امت مرحوم کی ... تو فروزاں ہے کہ پروانوں کو ہو سودا ترا. گریہ ساماں میں ... صرف تعمیر سحر خاکستر پروانہ کر. تو اگر خود...
آبادیس معنی سنگ = جماد، حجر، صخره، لهنه، سنجه، وزنه، جسم رسوبی در کلیه ... سنگی که بر اطراف فرش و بساط گذارند تا باد آن را از جا نبرد و چین و شکن در آن ..... یا سنگ سودا . ... ۲ در برخی کتب مترادف با شعار نیز ذکر شده است زیرا خاکستر حاصل از ..... سنگ آب (تربت جام)، روستایی از توابع بخش صالح آباد شهرستان تربت جام در...
یکی را از متعلمان(دانش آموز) کمال بهجتی بود و معلم از آنجا که حس بشریت است با حسن بشیره او معاملتی(با هم عمل و کار کردن سودا کردن) داشت و وقتی که بخلوتش...
چروک غم به لبانم شکن کشانده همیشه. ( لطافت باران ) .... اگر مجنون نه می زین جام خوردی. که او را در دو ..... مجنون هر صحرا دل من لاله تنها دل من داغ حسرتها دل من سرمایه سودا دل من رسوا دل من ........خاکستر پروانه منم خون دل پیمانه منم . چون شور ..... شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ. یادم آمد تو به ... به سوی تربت لیلی شتابان. به راهی دید...
ﺳﺎﻳﺖ ﻓﺮهﻨﮕﯽ، اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﺧﺒﺮﯼ ﺗﺮﺑﺖ ﺟﺎم . ﻣﻬﺮﻣﺎﻩ. ١٣٨٧ ... در ﺳﺮم از ﻋﺸﻘﺖ اﻳﻦ ﺳﻮدا ﺧﻮش اﺳﺖ .... ﺷﮑﻦ زﻟﻒ ﭼﻮ زﻧﺎر ﺑﺘﻢ ﭘﻴﺪا ﺷﺪ ...... ﺳﻨﮓ ﺑﺮ ﺷﻴﺸﻪ ﻣﻴﻨﺪاز اﻣﺸﺐ .... ﺑﺮق اﺳﺘﻐﻨﺎ ﺑﺠﺴﺖ از ﻏﻴﺐ و ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺑﺴﻮﺧﺖ.
14 ا کتبر 2010 ... بر صورتکهاي سنگي، تصوير انسان کشيدم روزي که از آتش ... نثار تربت آن اختر يگانهپرست شکوفههاي .... دلی که سوخته، خاکسترش، شرر دارد ... اين حاجي است خط شکنِ.....گريه .... زهر در جام خميني ريختند ..... عقلمان راهبر به سودا هست
دام راهم شکن طره هندوی تو بود ). کن منور زرخت ... بوفای تو که بر تربت حافظ بگذر. کز جهان می شد و ..... و از شعله آه هایی که کشیدم ، سوخت و خاکستر شد این دل. عشق تو .... باز جان تشنه آن باده و آن جام سبوست. دل و دینم که ... انسانهاست . زبان او آنچنان ساده و صمیمی بود که همگان اشعار ایشان را سنگ صبور .... و نيز از سودا گران و منفعت طلبان.
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی به چه دستی زدی آن ... گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی شرمسار توام ای .... شهریارا ما از این سودا نمانیم و بماند قصهی ما بر .... نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید که کند شکوه .... هر که در عهد ازل مست شد از جام شرابشعری از خواجوی کرمانی. هر که در عهد .... کام و ناکام این زمان در کام خود درهم شکن تا به کام...
ملامتم نکند هیچکس در این سودا. که عشق می .... عنوان :خاکستر. دستگاه : .... این کوزه گر دهر چنین جام لطیف. می سازد و باز .... زآه شرر بار این قفس را ///بر شکن و زیر و زبر کن /// ... بر سر تربت من با می و مطرب بنشین ..... گویند سنگ لعل شود در مقام صبر.
خواجه از جای بشد و سر در پیش افکند که جواب بس دندان شکن بود . ... ز آن پيش که آبگینه آید بر سنگ ... يک جام دگر بگیر و من نتوانم .... هـر کس سخني از سر سودا گفته اسـت ..... زمان، نشيب و فرازهاي بيشماري را پشت سر نهاده و سوانح زيادي را تجربه كرده و ديگر بار، ققنوس وار از دل خاكستر ايام بال گشوده و زندگي نويني را آغاز کرده است.
27 فوریه 2013 ... بریدم کدو را که نوبد سرش/ یکی جام کردم نهادم برش. بدو گفت بهرام چون ... هر کجا سنگی است در کار سبویم میکنند : صائب تبریزی. عزیزا گر بدست...
2 ژوئن 2017 ... دام راهم شکن طره هندوی تو بود. بگشا بند قبا تا بگشاید دل من. که گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود. به وفای تو که بر تربت حافظ بگذر .... جام می نوش بیادشه فرخنده شعار .... بشکست گر از سنگ جفا بال وپرما ..... وای از این شیدا دل من مست و بی پروا دل من سرمایه ی سودا دل من ... خاکستر پروانه منم خون دل پیمانه من. چون شور...
م میرزایی (7). شاعران تربت حیدریه (5) ... تشنگی (1). خاکستر و بانو (1) ... عمری که بیحضور صراحی و جام رفت مستم کن ... ليكن ز چنين سودا يابند يد بيضا هر سال نه ... سنگ بيقيمت كه صد خروار از او كس ننگرد ... شهوت تن را تو همچون نيشكر در هم شكن
شکر شــــکن است يا سمن بوي من است عنبر ذقن است يا سمـــــــــــــــــن بـوي من است. نشاط ملاعبت ... نه من سبو کش اين دير رند ســــــــوزم و بس بسا سرا که در اين آستانه ، سنگ سبــــوست ... کمند صيد بهرامي بيفکن جام مي بـــــردار که من پيمودم اين صحرا، نه بهرام است و نه گورش ... بس در طلــــــب تو ديگ سودا پختيم و هنـــــــــــــــوز کارِ ما ، خام.
یا بچسبیم به "تو" یا به "مسلمانی" خویش گاه دین باعث دل "سنگی" ما آدم هاست .... زود است ملامت تیشه بر سر زدن سنگ شکن فلسفه دارد دوستی با تو میسر که نشد نقشه کشیدم ..... به جمع سایه نشینان عنایتی داری غبار تربت تو با دم مسیح یکی ست عجب دوای ... خاکستری کردی روزای خوب و خوش رنگُ شکستی مثل آیینه من ِ محکمتر از سنگُ...
اى تربت پاكت جهان را مظهر عشق. وى توتياى ديدگان .... صبر را با خون دل، سنگ ترازو مى كند. اين طرف از .... روى خاكستر، ميان كوچه هاى سوخته ..... اگر كه جام حقيرند، اگر خم اند همه. به آن كجا .... الهى به مستان بربط شكن .... گفتمش سودت در اين سودا چه باشد؟
اگر قرار باشد بايستي و به طرف هر سگي که پارس ميکند سنگ پرتاب کني، هرگز به مقصد نميرسي. لارنس استرن. بخشش ميزان فر و شکوه آدمي را نشان مي دهد . ارد بزرگ.
یا خمینی ای خلیل بت شکن خیز و بنگر فتنه ... و بر سینه سنگ خدا میزنند. همانانی که یادی ... به جام عاشقی غرق نوا بود. درون شهر یک .... که شوری بود ، سودا و سری بود. ** ... منم این سردی خاکستر باقی مانده ..... اي كاش هديه ، تربت سنگر بياوري. مي شد كه در...
افطارِ علی بوسهای از جام دو چشمت. کوثر سر ..... خیبر شکنی در رگ و در خون شماهاست. بی باکی ... گفتند در این شهر که از سنگ کشیدند .... بالی که سمت تربت تو وا کنیم و بعد .... هرکه عاش شده خاکستر او بر باد است ... آنکه سودا زده ات نیست که آدم نشود.
سرخ غروب جابجا بر سر سنگ. ... سنگ با سنگ گرفته پيوند. ..... اے تربت گمگشتہ ات دارالسلام انبیا صحن بقیع خلوتت بیت الحرام انبیا تنها نہ مام ... نہ مام احمدے مام تمام انبیا از ڪوثر احسان تو لبریز جام انبیا عشق یعنے دل سپردن در الست ..... دنیا و دین ما دگر هستیم خاكستر نشین عشق ای پرورده ی دامان من بیش ازاین بر آتشم دامن مزن...
خــــون دل بـــــود نصیبم، به سر تربـــت من لاله افشــــان به طرب ... چو آتش سر ز خاکستر برآورد زمین و آسمان گلرنگ و ... گـفـتـا کـه در ایـن سـودا دلـدار تـو کـو بـنما ... با سنگ ها می گویم آن رازی که باید با تو می گفتم سنگین دلا، .... آن نرگس مستش دو صد جام شرابم می دهد ...... موجیم که شب جلوه گری در شکن ماست موجیم که...
28 آوريل 2012 ... حالی خوش دار این دل پر سودا را. می نوش به ماهتاب ... جان و دل و جام و جامه پر درد شراب. فارغ ز امید رحمت ..... نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید .... ما به تنهایی به غرّش سنگ گوش میدهیم، هیروشیما ... شکن گیسوی تو .... اكنون به خاكستر بدل شده.
نشست و سینه را با سنگ خارایی ..... ز جام گل دگر بلبل چنان مست مى لعل است که زد بر چرخ فيروزه .... آتش عشق تو خاكستر كرد . ..... شعله آتش شيرين شكن فرهاد است ! ..... بر تربت من جانا ، مستی كن ودست افشان ... عمر سودا نیست، ای سوداگران خود پرست